يه روز با دوستم از كنار انبار بقالي جلوي مدرسه مون رد ميشديم ديديم پنجره انبارش بازه و كافيه دستمونو دراز كنيم تا از سوراخي حفاظش يه چيز كوچولو كش بريم جلوي اون همه آدم تو كوچه اطرافو پاييديم نفري يه عطر از اونجا برداشتيم ولي بعدش عذاب وجدان گرفتم رفتم به اين بهانه كه از قبل بدهكار بودم پولشو دادم
مزاحم تلفني هم زياد شدم
يه تجربه مثل فرناز هم داشتم كه پسره با تريپ خفن و كلي افاده پاش به دست انداز كوچه گير كرد و تقريبا افتاد تو جوب با دوستام حسابي بهش خنديديم بيچاره داشت از خجالت آب ميشد البته خودمم چند وقت بعد يه سوتي مشابه دادم ولي چون براي جلوگيري از ضايع شدن بيش از حد هميشه خودم اولين كسي ام كه به سوتي هام ميخندم جدي نگرفتم و بعد از كلي خنديدن به روي خودم نياوردم با اعتماد به نفس تمام به راهم ادامه دادم
ولي از اون به بعد سعي كردم بچه خوبي باشم و از اين كارا نكنم
تا حالام موفق بودم _________________ عيب هايم جواهراتند اگر از دست دوستي بگيرم...
یه بار داشتم با دوستانم رقته بودیم شهر بازی بودیم که دوستم کنار من سوار تاب شده در این عین که من بالا بودم اون از بالای تاب افتاد و من از خند رود بر شدم وهر کاری کردم نمی تونستم کمکش کنم فقط داد میزدم بچه ها بیان بخندین دوستم بدبخت با کله خورده بود زمین ولی من همش می خندیدم وبعد از اینکه به کمک دوستام اونا از زمین بلند کردن ومنم پایین اومد تازه فهمیدم چیکار کردم خیلی ناراحت شدم و اون اینقدر بزرگ بود که من بخشید _________________ خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است / کارم از گریه گذشته براین می خندم
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours میباشند رفتن به صفحه : قبلی1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
صفحه 7 از 7
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید