مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی |
نویسنده |
پیام |
محمدرضا1000
کاربر قديمي


عضو شده در: 11 شهریور 1385
پست: 1245
محل سکونت: کرمان 
امتیاز: 1210 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: پنجشنبه 4 بهمن 1386 - 04:33 عنوان: |
|
|
مرسی ساکو جان .استفاده بردیم.  _________________ سکوتم را به باران هديه کردم , تمام زندگي را گريه کردم , نبودي در فراق شانه هايت ، به هر خاکي رسيدم تکيه کردم |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
fati
کاربر قديمي


عضو شده در: 2 مهر 1385
پست: 1163
محل سکونت: تهران 
امتیاز: 1135 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: شنبه 6 بهمن 1386 - 01:52 عنوان: |
|
|
ممنونم از همه ی دوستانی که با حرف های قشنگشون دلگرمم کردند. الان می فهمم که واقعا تنها نیستم و به قول معروف تا شما ها رو دارم غم ندارم  _________________
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
farimah
کاربر قديمي


عضو شده در: 5 بهمن 1386
پست: 700

امتیاز: 771 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
محمدرضا1000
کاربر قديمي


عضو شده در: 11 شهریور 1385
پست: 1245
محل سکونت: کرمان 
امتیاز: 1210 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: یکشنبه 14 بهمن 1386 - 03:09 عنوان: |
|
|
مرسی فریماه جان عالی بود.
شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند
گرد در بام دوست پرواز كنند
هر جا كه دري بود ، به شب در بندند
الا در دوست را كه به شب باز كنند .
من با این شعر خیلی حال کردم. _________________ سکوتم را به باران هديه کردم , تمام زندگي را گريه کردم , نبودي در فراق شانه هايت ، به هر خاکي رسيدم تکيه کردم |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
farimah
کاربر قديمي


عضو شده در: 5 بهمن 1386
پست: 700

امتیاز: 771 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: یکشنبه 14 بهمن 1386 - 10:17 عنوان: |
|
|
ممنونم دوست من
هنگامي كه ارزش زيبايي يك شعر ، كلام ، يا نوشته اي ، يك بلور ، شادابي سوسن ، و لطافت سرخس و... را در ك مي كني بدون خودت هم زيبا و ارزشمندي . _________________
صداي قلبت مي آيد آن را مي شنوم |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
fati
کاربر قديمي


عضو شده در: 2 مهر 1385
پست: 1163
محل سکونت: تهران 
امتیاز: 1135 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: دوشنبه 15 بهمن 1386 - 00:23 عنوان: |
|
|
سلام دوستان گلم
این چند روزی که نبودم با اجازه شما با بچه های مدرسه رفته بودیم مشهد .
برای همتون به خصوص برای دختر آقا محمد رضا هم دعا کردم [-o<.ایشالا قسمت خودتون
ولی جاتون خالی بچه هاحسابی پوستم رو کندن ! چه بلاهایی که سرم در نیاوردند!
آخر سر هم با 7 ساعت تاخیر به تهران رسیدیم
خلاصه که هیچ وقت این سفر و یادم نمیره ! _________________
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
farimah
کاربر قديمي


عضو شده در: 5 بهمن 1386
پست: 700

امتیاز: 771 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: سهشنبه 16 بهمن 1386 - 02:49 عنوان: |
|
|
سلام دوستان
امروز بعد از ظهر سخت ترين لحظه ي زندگيم رو تجربه كردم در حالي كه همه چيز براي عزيز ترين عزيزانم روبراه بود و خيال منم آسوده ... يه دفعه همه چيز ريخت به هم 180 درجه !!! باورتون مي شه ؟ هيچ كمكي هم از دستم بر نمي آمد دست خودم نبود غم همه ي وجودم رو پر كرده بود و بي اختيار باران اشك غم وجودمو ششتشو مي داد . ديديد بعد از بارون يه چند ساعتي طراوت خاصي همه جا رو فرا مي گيره ؟ همينطور كه خداي مهربونمو قسم مي دادم كه كمكش كنه اشكم انگار تموم شد نه آمدنش ونه رفتنش با من نبود ابر هاي غم از آسمون دلم رفتند و يه نور اميدي صفحه ي دلمو نوازش مي داد . ... وقتي عزيز دلم اومد و از آنچه براش اتفاق افتاده و اينكه خداي مهربون چطوري كمكش كرده كه غير قابل باوره و اونو در كنارم مي ديدم نمي دونستم چطوري اون همه مهربوني را سپاس گويم فقط هي پشت سر هم مي گفتم :
خدايا شكر خدايا شكر خدايا شكر ............................خدايا شكر و يك دفعه قلبم لبريز از عشق " او " شد .
مرده بدم ،زنده شدم
گريه بدم ، خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاينده شدم ! _________________
صداي قلبت مي آيد آن را مي شنوم |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
david_1169
مدير انجمن "اخبار"


عضو شده در: 4 شهریور 1385
پست: 898
محل سکونت: اهواز 
امتیاز: 960 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: سهشنبه 21 اسفند 1386 - 01:48 عنوان: |
|
|
تقریبا 10 روز دیگه تا سال جدید باقی مونده ولی من احساس خوشحالی نمیکنم!
چون این نشون میده که یک سال دیگه از عمرم داره سپری میشه, و من با خودم فکر میکنم که از این سالهایی که از عمرم گذشت ایا استفاده مفیدی کردم؟
البته تقریبا راضیم چون تا الان به بیشتر خواسته هام رسیده ام
این سالها برای من خیلی زود گذشت, انگار همین چند لحظه پیش بود که با خودم می گفتم کی قراره من بزرگ شم؟ کی می تونم مثل بقیه مردم دیگه, وقتی میریم بیرون دست بابا و مامانم رو نگیرم, خودم برای اینده ام تصمیم بگیرم
اره خیلی زود گذشت و خیلی خوش گذشت! البته سختی هایی هم داشت ولی زود فراموش شدن, فراموشی یکی از خصلت انسان هاست
این خصلت انسانهاست که زود علاقه مند میشه و زود هم همه چیز رو از یاد میبره!
الان احساس میکنم که دوست ندارم بزرگ شم, ولی افسوس که روز ها از پس هم میگذرن و ما چقدر از این مسئله غافلیم!
گرگ گله یکایک از این گله می برد ****** وین گله را ببین که چه اسوده می چرد
 _________________ فقط تو فرشته ی منی!
http://ahvazmount.blogfa.com |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
sara
کاربر قديمي


عضو شده در: 24 دی 1384
پست: 691
محل سکونت: tehran 
امتیاز: 659 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: چهارشنبه 22 اسفند 1386 - 19:10 عنوان: |
|
|
من هم دقيقا هر بهار كه مياد با اينكه عاشق بهارم احساس ميكنم كه يه سال ديگه دارم از برنامه هام عقب ميافتم... آخه هنوز خيلي هدف دارم كه بهشون نرسيدم... ميترسم..........  _________________ عيب هايم جواهراتند اگر از دست دوستي بگيرم... |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
farimah
کاربر قديمي


عضو شده در: 5 بهمن 1386
پست: 700

امتیاز: 771 دادن امتیاز [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: پنجشنبه 23 اسفند 1386 - 00:54 عنوان: دل نوشته |
|
|
دوستان خوبم آقا محمد و سارا جون
آمدن بهار و گذر عمر به ما ياد مي ده كه
آفریننده شرایط و موقعیت ها باشیم نه آفریده آنها .
و اينكه اراده کنیم که همیشه به وجود آورنده تحولات باشیم نه قربانی تغییرات .
اطمينان دارم هر چه بخواهيد به دست خواهيد آورد
اگر صبر و بردباري ، سرمايه شما باشد.
راز بزرگ زندگي در شكيبايي است
و نبايد به خاطر يك آينده مبهم ، حال را از دست داد.
آينده متعلق به كساني است كه خواستار آن هستند .
از همين امروز تصميم بگيريد هر چه را در زندگي آرزو داريد طلب كنيد.
در هر بخشي از زندگي به عالي بودن فكر كنيد
و هرگز براي دستيابي به آن از هيچ تلاشي كوتاهي نكنيد.
با آرزوي بهترين ها براي شما _________________
صداي قلبت مي آيد آن را مي شنوم |
|
بازگشت به بالای صفحه |
|
|